آینازآیناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

آیناز نفس مامان و بابا

مادرانه ای ساده!

دختری مثل برگ گل زیبا و به شیرینی عسل دارم عطر احساس میدمد در من گل سرخی که در بغل دارم روزی از باغ یاسها آمد  در تمامی احساس من پیچید زندگی در وجود من گل کرد هر زمانی که دخترم خندید گاهی احساس میکنم باید یک فرشته از آسمان باشد یا خداوند نورها میخواست کوثر عاشقی روان باشد او به من هدیه داد بال و پری که تمام تکامل من بود  مادری عاشقانه ای که فقط امتیازی برای هر زن بود شعر در حس من نمیگنجد حس مادر نوشتن سخت است دوست دارم ببینمش در اوج حس کنم تا همیشه خوشبخت است مادرانه ای ساده! ...
16 مرداد 1392

و کارهای جدیدتر عروسک

آیناز گلی مامان یاد گرفتی که تند تند راه میری ولی یه دفعه میفتی تنبلیت میشه شروع میکنی به خزیدن باز مامان کلی تشویقت میکنه که راه بری خیلی خودت دلبری میکنی یاد گرفتی بگی مامان-بابا-آب-پ پ یعنی غذا جیغ کشیدنم که بماند ................   ...
16 مرداد 1392

یک کار جدید هورااااااااااااااااااا

دخترم قند عسلم دوست داره از همین الان مستقل باشه چون دیگه واسه خودش خانوم شده فسقل من هر کاریو که فکرشو کنی من میخوام واسش انجام بدم میگی نه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه  خودم منم میخندم میزارم خودت انجام بدی دوست داری تنهایی غذا بخوری -میوه واست تو ظرف غذات میذارم خودت دونه دونه بر میداری میخوری کلی ام ذوق داری وقتی تنهایی کاری انجام میدی و کلی کارای دیگه ..........................
16 مرداد 1392

نه نه نه نه

كاره جديدي كه ياد گرفتي اينه كه تا يه كار اشتباه ميكني يا ميخواي دست به چيزي بزني نگاه من ميكني و من انگشته اشارم و به علامت انجام ندادن تكون ميدم و خودت تندتند ميگي نه نه نه نه و بعدش ريسه ميري از خنده . منم ماچ بارونت ميكنم. فسقلييييييييييييييييييي  ...
16 مرداد 1392

سلام به دوستای گام وبه عروسک مامان

قبل از هر چيز از همه دوستاي خوبم ممنون كه بهمون سر ميزنن اگر جديدا زياد نمي نويسم دليلش اين بوده چند روزه اینترنت مرکز قطع بوده تو خونه ام وقت نمکردم برم پای سیستم همه ی اتفاقاتی که تو این چند روز افتاد رو واستون مینویسم  تا به یادگگاری بمونه ........... ...
16 مرداد 1392
1